بیش از دو هفته از آغاز جنگ میان مقاومت در نوار غزه با رژیم اسرائیل گذشت و به رغم تهدیدهای فراوان، واکنش تلآویو به ضربه دردناک «طوفان الاقصی»، در سطح بمباران مناطق مسکونی و بی دفاع غزه، باقی مانده است. به این معنا که کارشناسان نظامی میگویند حملات کنونی از حیث نظامی، در سطح حمله ۱۷ اکتبر نیست و بیمعناست.
به گزارش روابط عمومی، وحید صمدی در یادداشتی نوشت: بیش از دو هفته از آغاز جنگ میان مقاومت در نوار غزه با رژیم اسرائیل گذشت و به رغم تهدیدهای فراوان، واکنش تلآویو به ضربه دردناک «طوفان الاقصی»، در سطح بمباران مناطق مسکونی و بیدفاع غزه، باقی مانده است. به این معنا که کارشناسان نظامی میگویند حملات کنونی از حیث نظامی، در سطح حمله ۷ اکتبر نیست و بیمعناست.
سوال پرتکرار این است که جنگ به کجا میرود و تا کجا میرسد؟ پاسخ این است که همه احتمالات در وهله نخست، بستگی دارد به نوع سیاستی که تلآویو انتخاب میکند. قرائن نشان میدهد، انتخاب سیاست یا تاکتیک مناسب، بسیار سخت بوده و رژیم، بعد از آنکه شوک اولیه ناشی از ضربه کاری روز هفت اکتبر (۱۵ آنلاین) را هضم کرد بلافاصله با هشدار بازدارنده آمریکا هم مواجه شد.
آمریکا از یک سو با کشیدن افسار صهیونیستهایی امثال نفتالی بنت، برای ممانعت از هر گونه اقدام نسنجیده که موجودیت رژیم را در خطر و در تله مقاومت فلسطین (و محور مقاومت) قرار دهد، از سویی دیگر به ایران و اعضای محور مقاومت مکررا هشدار داد که جبهه جدیدی علیه رژیم باز نکنند و همزمان تلاش کرد با خرید زمان، سیاست و تاکتیک مناسب را طراحی کند.
وضعیت روزها و هفتههای آتی، بستگی به پختوپز آمریکا در تل آویو دارد. رژیم اکنون تاکتیک تعلیق را علیه مقاومت در غزه و تخریب و فروپاشی اجتماعی-روانی را علیه مردم غزه اجرا میکند و شبانهروز کشتار و تخریب را با وسعت بالا ادامه میدهد (۶ هزار بمب در شش روز اول معادل ۴ هزار تُن). در شانزده روز نخست (تا دیروز یکشنبه)، روزانه به طور میانگین، بیش از ۳۰۰ نفر را کشته، روزی ۱۰۰۰ نفر را مجروح کرده و ۱.۵ میلیون از جمعیت ۲.۲ میلیون نفری نوار غزه را آواره کرده. از سویی دیگر با قطع کردن آب و برق و منع سوخترسانی و ممانعت از ورود کمک غذایی و دارویی و بمباران چند بیمارستان و مرکز درمانی، سیاست فروپاشی همه جانبه اجتماعی را در غزه دنبال میکند.
رژیم صهیونیستی عامدانه به دنبال این است که مقاومت در غزه در وضعیت تعلیق باقی بماند تا دو هدف مقطعی (کوتاه مدت) محقق شود؛
اول، تضعیف روحی-روانی مقاومت؛ دوم، افزایش تخریب زیرساختی از جمله زیرساختهای مقاومت. هدف این دو نیز، مهیا شدن شرایط برای عملیات (زمینی) احتمالی است. بعد از طولانی شدن زمان انتظار (تعلیق)، افزایش سردرگمی مقاومت و تشدید فرسایش اجتماعی و تخریب روانی و به اوج رسیدن بحران و سرانجام خارج شدن ابتکار عمل از دست قسام، آنگاه کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی ارزیابی میکنند که وضعیت برای یک عملیات جدید مناسب است یا نه. زمینی باشد یا ترکیبی.
چیزی که قطعی به نظر میرسد و حتی سران رژیم آن را بارها اعلام کردهاند این است که تل آویو، واشنگتن و لندن به این نتیجه رسیدهاند که حماس در غزه باید خلع ید شود (اگر نابود شود چه بهتر) و کنترل نوار غزه دیگر در اختیار آن نباشد. باید بخش عظیمی از ساکنان نوار غزه از این منطقه تخلیه و کنترل آن، یا دست جبهه آمریکایی- اسرائیلی باشد که در تحلیلها بعید انگاشته شده یا دست یک طرف ثالثی مثل سازمان ملل یا کمیته چهارجانبه (آمریکا، روسیه، سازمان ملل و اتحادیه اروپا).
برای همین است که سران اسرائیلی از طولانی بودن جنگ صحبت میکنند (البته نه لزوما جنگ زمینی). چون میدانند تحقق چنین هدفی که یک سوی آن نابودی تشکیلاتی حماس است و سوی دیگر آن قرار گرفتن کنترل غزه در دست یک نیروی ثالث، بسادگی و بزودی محقق نمیشود.
اما پاسخ به این سوال که اوضاع منطقه به کدام سو میرود، این است که همه چیز بستگی به شیوه، تاکتیک یا راهبرد رژیم اسرائیل دارد؛ اگر تدریجی و فرسایشی باشد، دامنه جغرافیایی جنگ بیش از این گسترش نمییابد اما معادلات و قواعد جدیدی خواهد داشت که با گذشته متفاوت است. در چنین حالتی، وضعیت جنگی (و نه لزوما خود جنگ) ادامه مییابد و همانطور که مقاوت فلسطین دچار فرسایش میشود، این رژیم نیز با وضعیت اقتصادی نامناسبش نیز دچار فرسایش خواهد شد.
اگر تاکتیک یا سیاست تل آویو با سروصدا و کشتار و جنایت ادامه یابد، دامنه جنگ بخصوص از جبهه شمالی گستردهتر میشود و در نتیجه این رژیم روزهای سختتری را تجربه خواهد کرد.
قرائن از جمله تخلیه شهرکهای مرزی جنوب و شمال فلسطین اشغالی، تحرکات سیاسی و نظامی آمریکا در منطقه، انتشار هشدارهای آمریکا به شهروندانش در لبنان همه حاکی از آماده شدن رژیم و آمریکا برای حالت دوم، یعنی جنگ سخت و احتمال گسترده شدن دامنه آن است.
البته در هر یک از دو صورت، اوضاع داخلی رژیم، شاهد اختلافات بیشتر سیاسی و اجتماعی خواهد شد زیرا هم اکنون این اختلافات با قوت وجود دارد و فعلا به دلیل شرایط جنگی با صدای بلند مطرح نمیشود. کمپین اینترنتی “نتانیاهو مسئول است” به ریاست «ایتزیک اَلروو» گفته محال است اجازه دهد که نتانیاهو از مسئولیت کشتار جنوب، شانه خالی کند. علت افزایش اختلافات هم این است که هم حیثیت امنیتی- نظامی این رژیم لکه دار شده و هم در مقابل، پاسخ اقناعکنندهای به افکار عمومی داخلی داده نشده و از همه مهمتر اینکه حماس، عامل این رسوایی، همچنان در غزه پا برجاست، نابود هم نشده و نخواهد شد. گواه این مدعا هم این است که وقتی اسرائیل حریف مردم عادی غزه نمیشود، چطور حریف حماس میشود؟ سلامه معروف رئیس دفتر اطلاعرسانی دولت حماس در غزه، یکشنبه (روز شانزدهم جنگ) خبر عجیبی داد. او گفت، هزاران آواره شمال غزه، که به جنوب رفته بودند، به مناطق شمالی بازگشتند.
این گزاره در میان بخش بزرگی از مردم غزه رواج دارد که وقتی اسرائیل، عامدانه مردم در حال کوچ به جنوب را بمباران میکند، همان بهتر که اگر قرار بر شهادت باشد، در خانه خودشان باشد. حماس و مردم در روزهای گذشته تأکید کردند که «فاجعه ۱۹۴۸» (النکبه) تکرار نمیشود. یعنی مردم فلسطین دوباره حاضر نیستند کوچ کنند و آواره شوند. در چنین وضعیتی که اسرائیل با این کشتار بیرحمانه، حریف روحیه مردمی نمیشود، چطور میخواهد حریف مقاومت غزه شود که بعد از دو هفته بمباران بیسابقه، در روز شانزدهم، در اولین رویارویی زمینی، قسام موفق شد به یک گروه زرهی از ارتش اسرائیل در شرق خان یونس (در جنوب نوار غزه) کمین موفق بزند و آن را مجبور به عقب نشینی به داخل خاک اشغالی کند؟
در نتیجه باید منتظر شد و دید سیاست تعلیق علیه مقاومت غزه و تخریب و کشتار علیه مردم آن، تا چه روزی و چطور ادامه میباید و واکنش مقاومت در روزهای آتی چیست. اسرائیل قصد صاف کردن غره را دارد اما بخوبی میداند و آمریکاییها در هفته گذشته چند بار برایش تکرار کردهاند که نظریه «وحدة الساحات» (پیوستگی میادین) سید حسن نصرالله جدی است و در صورت لزوم اجرا خواهد شد.
انتهای پیام