در کارنامهاش رنگینکمانی از رُلها، نقش بسته است. از بازی در سریالهای «روزی روزگاری» و «تفنگ سرپر» گرفته تا «ناخدا خورشید» و «سنتوری»؛ با این همه وقتی از او پرسیدند چه نقشی را بیش از همه دوست دارد، منفیترین و منفورترین آنها را نام برد. تا سالها برای این نقش فحش خورده بود، حال و روز خوشی نداشت اما چون فکر میکرد دِینش را ادا کرده از این وضعیت لذت میبرد.
صدرالدین حجازی در این روزها ساعات سختی را میگذراند و همچنان در کماست. او در آخرین سالهای فعالیتش هم روزهای سختی را میگذراند؛ چنانچه فرزندش ـ سینا حجازی (خواننده) ـ با انتقاد از بیمهریها نسبت به پدرش، گفته بود که ترجیح میدهد هیچوقت بازیگر نشود!
پدر و پسر بر این باورند که در سینمای ما نقشها به عدالت و بر اساس توانمندی، بین هنرمندان تقسیم نمیشود؛ بر این اساس همواره «عدهای خاص» تنها در سینما فعالیت کنند و همیشه بسیار پُرکارند و عدهای در انتظار پیشنهاد کار. با این همه، توانمندی صدرالدین حجازی در بازیگری تا همین دو سال پیش که اینچنین درگیر بیماری نشده بود، بسیاری از کارگردانها را مجاب کرد که او را برای ایفای نقش انتخاب کنند. بازی در سریالهایی چون «راز بقا» (سعید آقاخانی)، «حکم رشد» (حسن لفافیان)، «وضعیت زرد ۲» (مجید رستگار) و البته «آتش و باد» (مجتبی راعی) در همین دو ـ سه سال اخیر شکل گرفت. با این همه شاید صدرالدین حجازی دوست داشت در ایفای نقشها همیشه در اوج بماند و انصافا برای این ماندن در اوج، تاوان هم داده بود.
در سریال «مختارنامه» که نقش خولی را بازی کرد، اذیت و آزار روحی و جسمی بسیار دید اما معتقد بود برای نشان دادن سپیدی مطلق حسین (ع) باید سیاهی را به مطلقترین شکل ممکن نشان داد و او با ایفای نقش منفی خولی، این تلاش را به کمال رساند.
بعد از اینکه سریال «مختارنامه» پخش شد، تا سالها در خیابان به او فحش میدادند و او از این فحش خوردنها خوشحال بود!؛ «میگفتم خدا را شکر نقش انقدر قوام پیدا کرده است که تماشاگر با من مشکل دارد و آن حس سوگواری امام حسین (ع) و آن فضای تراژیک که در صحرای کربلا اتفاق افتاد، به تماشاگر منتقل شد. چون اگر آن پارادوکس و سیاهی مطلق نباشد بیننده متوجه سفیدی مطلق نخواهد شد.»
حجازی که این روزها به شدت درگیر بیماری است و برای این هنرمند آرزوی بهبودی کامل داریم، در خاطرهای از تجربه عجیب مرگ میگوید؛ «در صحنهای از مختارنامه که مرا به سمت گوتین بردند و برای گرفتنش هم خیلی اذیت شدم، چون برخی افرادی که در اطراف من بودند چندان حرفهای نبودند و مجبور شدم چند بار این صحنه را تکرار کنم، واقعا حال و احوالات مرگ را تجربه کردم. احساس اینکه مرگ من محرض است را تجربه کردم و حال و احوالات عجیبی بود.»
صدرالدین حجازی پس از بازی در سریال «مختارنامه» تا مدتها حالش خوب نبود. از نظر حسی خیلی به خودش فشار آورده بود. خودش اینگونه توصیف میکرد که انگار خیلی از سلولهای خاکستری مغزش مرده بودند. خسته نبود، از کار لذت برده بود ولی خیلی به خودش فشار آورده بود. نزدیک به ۲۰۰۰ صفحه کتاب را جمعآوری کرده و خوانده بود و حالا باید این تئوریها به عمل تبدیل میشد اما چون دلبسته نقش بود این تحول خیلی سریع اتفاق افتاد.
حجازی بیش از همه همکاری با کارگردانهایی چون ناصر تقوایی، امرالله احمدجو و داود میرباقری را دوست داشت. اولی که حضورش در نقش باربر بارانداز در فیلم «ناخدا خورشید» به سال ۱۳۶۵ را رقم زد؛ زمانی که دو سال قبل از آن در سریال «کوچک جنگلی» بازی کرده بود و ایفای نقش در سریال «مدرس» هم در همان سال اتفاق افتاد. احمدجو هم که همراه همیشگیاش بود و در ادامه نقشهای ماندگاری در سریالهای تفنگ سرپر و روزی روزگاری و شاخههای بید را برایش مقابل دوربین برد.
اما میرباقری کارگردانی بود که مسبب خلق بهترین و ماندگارترین نقش صدرالدین حجازی در مختارنامه ـ یعنی همان نقش خولی ـ بود. گویا برای «سلمان فارسی» (سریال جدید داود میرباقری) هم پیگیر ایفای نقش حجازی شده بودند اما حالا شرایط جسمی حجازی اجازه ندارد یا هر دلیل دیگر، این اتفاق رقم نخورد.
بر این اساس «آتش و باد» مجتبی راعی را باید آخرین سریالی دانست که صدرالدین حجازی در آن ایفای نقش داشت. او «شوکت خان» قصه بود و در کنار حسین محجوب، محمود پاک نیت، زندهیاد کریم اکبری مبارکه، داریوش کاردان و مهدی فقیه در روزهای سخت کرونا این سریال را مقابل دوربین بردند. حالا دو سال پس از ایفای این نقش، صدرالدین حجازی که با بیماری به شدت دست و پنجه نرم میکند، در بخش مراقبتهای ویژه در کماست. برایش آرزوی بهبودی داریم و امیدوار به بازگشتش به صحنه سینما و تلویزیون.
انتهای پیام