غالبا از دوستان و نزدیکان خویش و یا در مراودات روزمره و بگو مگوهای مردمان کوچه وبازار شنیدهایم که اگر روزگاری قصد کنم از شهر و زادگاهم هجرت کنم، فلان شهر و دیار را به عنوان محل زندگی انتخاب خواهم کرد.
یکی شمال و آن یکی جنوب،برخی برای دوری از همهمه و شلوغی کلانشهرها،کُنجِ دنج روستاها را برگزیده وبرخی تنوع آب و هوا را بهانهی این انتخاب میدانند و القصه اغراق نیست که بگویم هر یک از آدمیان ولو برای لحظه و آنی هم که شده در ذهن و خاطر خویش جغرافیایی جدای از مکانی که در آن سکنی گزیده را برای هجرت خویش انتخاب کرده اند.
این مقدمه را بهانه ای بدانید برای توصیف بوشهر عزیز و ساحل دلنشین خلیج فارس که به غایت سرشار از زندگی است و آرامش،طوری که غالب همشهریهای عزیزم مردمانِ شیرازِ دوست داشتنی،این نقطه از جغرافیای ایرانزمین را شهردوم خویش میدانند،آنچنان که رفتن به بوشهر و گشت و گذار در بازار قدیم بوشهر و نشستن بر ساحل خلیج فارس این بندر دوست داشتنی یکی از تفریحات مدام ما شیرازی ها تلقی میشود و بوشهر را شهر دوم خویش برای زندگی میدانیم و از طرفی بوشهری های عزیز نیز چنین حسی به شیراز دارند، طوری که در تعطیلات و روزهای آخر هفته شاهد حضور شیرازی ها در بوشهر و بوشهری ها در شیراز هستیم و بدون شک این قرابت دوست داشتنی ریشه در تاریخ و فرهنگ این تکه از خاک ایران زمین دارد.
بوشهر،شهری با مردمانی مهماننواز و خونگرم،دوست داشتنی و عزیز،هنرمند و اصیل،سختکوش و قانع،هموطنانی لایق هر وصفی از نیکی و خوبی که صدالبته در این اوصاف آنچه بیش از همه نمایان است و شایستهی توجه ،ساری و جاری بودن هنر در رگ و پی مردمان این شهر .
شاهد این ادعا،همین فستیوال کوچه و هنرنمایی مردان و زنان این خطهی دوست داشتنی ،که برای چند روز حال و احوال مردمان ایران زمین را دگرگون کرده بود،کافی بود برای لحظاتی سراغ پلتفرمها و شبکه های اجتماعی بروی تا با حجمی از تصاویر و نواهای دلنشین در ویدیوهای پربازدید این رویداد فرهنگی مواجهه شوی،فستیوال کوچه برخلاف تصور غالب که آن را یک رویداد در حوزهی موسیقی میپنداشتند،نمایشی تمام عیار بود از فرهنگ غنی مردمان این سرزمین،اغراق نیست اگر بگویم در این چند روز، تمام ایران در بوشهر و فستیوال کوچه حلول کرده بود .
سومین فستیوال موسیقی «کوچه» از آنچنان اهمیتی در عالم موسیقی برخوردار شده که لئو روخاس (هنرمند مطرح آمریکای لاتین) حاضر شده بود به عنوان مهمان ویژهی مراسم اختتامیه در کنار هنرمندان عزیز کشورمان در سرزمین رئیس علی دلواری،صادق چوبک،منوچهر آتشی،بخشو،خالو حسین و سایر نامداران این دیار حضور یابد و صد حیف که دوستداران این فستیوال و مهمانان آن پیش از برگزاری مراسم اختتامیه با اعلانی مواجهه شدند که بدون شک حاصل برخی تنگنظریها و ندانمکاری های برخی مثلا مسئول بوده که میتوان اندوه برگزار کنندگان فستیوال را در این اعلان دید:
*(کوچه فستیوال را و شما را و خودمان را بغل میگیریم و خداحافظی میکنیم. دلخوشی و روشنایی دمی کنج کوچههای بوشهر فرش پهن کرد و از چهارگوشه ایران نشستیم روش چای خوردیم و لحظاتی، کمی دقیقتر به جهان نگاه کردیم. همین ما را بس. موسیقی مقصد نبود، نیت بود. ما در واقعیت تمام راه را رفتهایم، هر چند در ظاهر گام آخرش توی پایمان ماسیده باشد. حالا همه با هم توی دلمان هر جا که هستیم روز پایانی را جشن میگیریم. گویی که وسط عمارت حاج رییس التجار نشستهایم و سازها کوکاند و ابرها پراکنده. خوش برگردید به خانه و خلوتتان و زورتان برای ادامه جهان بیشتر باشد، انشاللّه. قطع و یقین بلیتهای دو سانس روز پایانی خدمتتان عودت داده میشود.)
تحلیل و پرداختن به آنچه در فستیوال کوچه رخ داد نیازمند نگاهی کارشناسانه از سوی متخصصین است که در توان نگارنده نیست اما آنچه در کنار نواها و ترانه های دوست داشتنی این فستیوال توجه ام را جلب کرده و در خاطرم مدام تکرار می شود عبارتی است که با صدای خوش لهجهی احسان جان عبدیپور در فضای مجازی بازنشر شده و آدمی را به فکر وا می دارد :
جنوب مگر چه دارد جز ناله و رقص،از غم زیاد است که می رقصیم
*بیانیه پایانی فستیوال کوچه
وکیل دادگستری-شیراز